1- نظر پروفسور مينورسکي:
کتاب تاریخ تبریز مینورسکی:
( بعيد نيست که قره ملک نيز از آثار غازان خان بوده و به نام وی موسوم به قريه ملک شده که اينک به طور مخفف "قره ملک" تلفظ می شود(تاريخ تبريز مينورسکي،توضيح مرحوم کارنگ،ص81) )
در بحث اينكه نام اين محلّه از تبريز هيچ وقت "قريه ملك" نبوده هيچ شك و ابهامي وجود ندارد ، مؤلف كتاب "تاريخ تبريز مينورسكي " به نادرست از عبارت ذكر شده براي اين محلّه نام برده است كه نظر شخصي مؤلف بوده است و هيچ سند يا دليلي بر ادعاي خود نداشته است چرا که از کلمه ی " بعید نیست " استفاده کرده و تاریخ یک محله را با این جمله خود منحرف کرده است (متاءسفانه تاریخ بازیچه ای شده است دربین اشخاص تا هرکس تاریخ را به نظریات و سلیقه ی شخصی خود منحرف و به نسل های آینده تقدیم کند) البته من آثار ارزشمند پروفسور مینورسکی روسی را ارج مینهم منتها تاریخ چیزی نیست که طبق سلیقه و نظرات غير استناد هر شخص نوشته شود به هر حال.اگر فرض را براين بگذاريم كه اين حرف مؤلف درست باشد ، مردم ترك زبان به طور طبيعي هميشه در زبان محاوره " كسره " را به حرف "ي" تبديل ميكنند در حالي كه در واژ هاي قريه ملك و قره ملك چنين اثري مشاهده نميشود دليلي ديگر كه ميتوان براي اين مطلب آورد اينكه در زمان حكومت ايلخانيان ترك و پادشاهي سلطان محمود غزنوي هنگامي كه سلطان محمود تبريز را براي پايتختي برگزيد روستاي شام (شام غازان كنوني) را بخاطر آب و هواي خوب آن براي ساختن قصر خود برگزيد و مردم بومي روستا ي شام را از آنجا كوچانيد و بوميان آن منطقه بخاطر اينكه همه سبزيكار بودند به قسمت شمالي روستاي شام در كنار رود خانه آجي چاي كه براي سبزيكاري مناسب بود رفته و در آنجا سكنا گزيدند و به علت اينكه همه ي آنها سبزيكار بودند اين منطقه به هامي كاوار مشهور شد ، اين لغت تركي از دو وا ژه ي ( هامي+ كاوار ) تشكيل شده است "هامي" در تركي به معناي "همه " و كاوار نيز در تركي به معناي سبزي و سبزيكار اطلاق ميشود كه بعد ها در زبان عاميانه مردم به هاميكاوار – هوكوماوار و حكماوار كنوني تبديل شد ؛ توجه فرماييد كه نام تركي براي اين منطقه اطلاق شده است چگونه ممكن است قراملك يكي از آثار سلطان محمود غزنوي ترك باشد اما نام آن تركي نباشد پس بودن نام قريه ملك براي اين منطقه واژ ه اي است نادرست چرا كه "قريه" نامي است فارسي- عربي و ملك هم فارسي-عربي است در حاليكه سلطان محمود ميتوانست نام اين منطقه را " مليك كندي " نام گذاري كند.
2- نظر قُرّاءالمُلک:
اين واژه از دو کلمه ي عربي: «قُرّاء»+«المُلک» تشکيل شده است که قُرّا به معني روستا ها و المُلک به معني زمين ميباشد که در ترکيب به واژه ي بي معني «زمين روستاها» اطلاق ميشود.
اين نظر نيز هيچ استنادي ندارد و از نظر تاييد نظريه در اقليت ميباشد و تنها بعضي از همشهريهاي عزيز طبق نظر پردازي خود اين نظريه را ذکر کرده اند که علاوه بر نبود استناد از گذشته تا حال حاضر نيز در هيچ مکتوبي چه در اسناد محلي و چه در کتابها ذکر نشده است حتي همشهريان نيز از هيچ کسي اين نام مجعول را به ارث نبرده اند اما چندي پيش در سفر رئيس جمهور آقاي احمدي نژاد به تبريز خبرگذاري ايرنا به صورت من درآورده اين نام را استفاده کرده و بقيه خبرگزاري ها و مطبوعات نيز از اين واژه استفاده کرده اند.
3- نظريه قَرا المُلک:
اين واژه از دو کلمه ي عربي: «قراء»+«المُلک» تشکيل شده است که قَرا به معني صفت جمع کردن !!! (از من در آورده در قاعده عربي) و المُلک به معني زمين ميباشد که در ترکيب به واژه ي «زمين ها» اطلاق ميشود.اين نظريه پردازان اين نظريه نيز در اقليت ميباشند.
4-نظريه قَرامَلِک:
اين نظريه قاعده ي فارسي شده ي قره مليک ميباشد که واژه ي «قَرا» در ترکي لهجه ي تبريزي همان «قره» ميباشد منتها در زمان شعر گفتن براي هماهنگي با ابيات شعر و قاعده طولاني کردن صوت (مانند: قرا پرچم لر) به قرا تبديل شده است.
ملک نيز فارسي شده مليک ميباشد که در حال حاضر در اسناد رسمي دولتي با اين نام نوشته و خوانده ميشود.
و اما نظريه قره مليک:
1- بعضی اهالي قراملك علت نام گذاري اين محله را به اصلي كرم مربوط ميدانند.چرا كه نام پدر اصلي (مريم) قارامليك بوده است و چون قارامليك خود در منطقه كنوني قراملك سكنا داشته است اين منطقه به اين نام ناميده شده است.
قارامليك كلمه اي است تركي كه از دو واژه ي ( قارا+مليك ) تبديل شده است.
قارا يا قره (قرا) در تركي به معناي سياه ميباشد ؛ اما اين واژه وقتي براي اشخاص و يا مناطق بكار برده ميشود نماد بزرگي يا صفت بد بودن اين اشخاص يا مناطق را نشان ميدهد و همچين تركها هميشه چهار رنگ قيزيل ، قارا (قره يا قرا) ، آق ،گوي را براي افراد يا مناطق به منزله نماد بكار برده اند (رودخانه قيزيل اوزن ، گوي مچيد ، قره ملك ، قره آغاج ، آق بلاق ، آق سو) چنانكه در كلمات (قره باغ ، قره داغ ، قره آغاج ، قره مليك ، قره چمن ، قره سو ، قره داش و...) مراد بزرگي بوده است نه رنگ سياه ( مثلاً قره باغ بخاطر بزرگي باغ به اين نام نامگذاري شده و سياهي باغ اصلاً معني ندارد)
مليك هم واژه اي ست کريستين (مسيحي نه ارمني!!!) در تركي به معناي شاه يا داروغه و در بعضي نوشته ها نماد بد صفت بودن بكار برده ميشود.
قارامليك به مرور زمان در زبان عاميانه مردم ترك زبان تبريز به قره مليك و بعدها با گويش فارسي به قره ملك – قراملك تبديل شده است.
2- و اما آخرين نظريه در باب نظريه قره مليک اينست که در زمان حکومت اتابکان آذربايجان پهلواني فقير و سيه چرده از تبريز که دراين منطقه (قره مليک) سکنا داشته است طبق رسم آنزمانه در کشتي هاي معروف شاهزاده جهان پهلوان به اصرار مادر پيرش شرکت کرده و در ديد حيرت زده ي مردم موفق ميشود پشت پسر جهان پهلوان را سه بار بر زمين زده و بر پهلوان اتابکان غالب ميشود اين موفقيت چنان مردم تبريز را حيرت زده ميکند که نام اين محله از شهر تبريز را با نام آن پهلوان ، قارامليک مينامند./ (آلتايلاردان سهنديميزه/نويسنده: اميد نيايش)